شما بعد از شکست چه میکنید؟
شما بعد از شکست چه میکنید؟
شکست… کلمه تلخی که شاید مزه اون رو اکثر ما چشیده باشیم. از شکست در یک رابطه عاطفی تا شکست در تجارت و کسب و کار. اما بعد از شکست چه اتفاقی می افتد؟
اولین اتفاقی که بعد از شکست می افتد، این است که اعتماد به اطرافیان کم می شود و رابطه من با همسرم، مدیر یا دوستم بد می شود. چون تصویر ذهنی که از اون رابطه داریم شکسته و تعمیم می دهیم و سطح اعتماد به آنها کم می شود.
یادمان باشد اگر اعتمادمان نسبت به یک فرد را از دست دادیم، نسبت به بقیه هم اینطور نباشیم، چون دیگه کسی اطرافمون نمی ماند. اتفاق بدی که بعد از شکست میفته این است که مرکز کنترل از درون به بیرون رفته و همه چیز و همه کس رو مقصر میدونیم.
مرکز کنترل بیرونی هنرش این است که بتواند در دنیای بیرونی ما دلایلی برای شکست های ما پیدا کند. در زمان شکست ما دنبال این هستیم که حالمون رو خوب کنیم و در این حالت مرکز کنترل را از درون به بیرون می بریم.
آیا این کار بده؟ وقتی دلیل شکست رو در بیرون جستجو کنیم، انگیزه ما کم می شود، چون میگی چه فایده، من همه تلاش و هوشم را بکار ببرم و در نهایت همه چیز به هم می خوره. خود آزاری و دگر آزاری هم یکی از پیامدهای شکست است.
مثلا میگیم حالا که من در شرکت به جایی نرسیدم و کارم خوب پیش نرفته، بذار همه به مشکل بر بخورند. پیامد دیگه ای که بعد از شکس میاد اینه که بسیار رقابت جو میشیم. مثلا اگر رابطه ای داشتی و بهم خورده، یا از در کار شکست خوردی، به اطرافیان نگاه می کنی و حسادت میکنی. میگی ببین بقیه کجان و من کجام؟
چرا من باید اینجا باشم چرا اونا با اینکه کمتر تلاش کردند ولی بالاترند؟ ذهنیت رقابتی حال مارو بد میکنه. وقتی حالت خوب میشه که با گذشته خودت رقابت کنی نه با دیگران.
انکار شکست اشتباه است و از ما انرژی میگیره. مثل این می مونه که بگی 2 دقیقه به فیل صورتی فکر نکنید(در این حالت فقط به کلمه فیل صورتی فکر میکنی). وقتی من تصمیم میگیرم که به شکست های قبلی فکر نکنم بیشتر از گذشته درگیر اون میشیم. ما یک مشکل رو تا زمانی که نپذیریم که هست، حل نمیشود. مثل اخلاق بد که با توجیه، بیرون بردن مرکز کنترل، انکار و… نمیشود کاری کرد.
باید شکست رو پذیرفت و به مسیر برگشت. در زبان انگلیسی ریشه شکست به افتادن میرسه یعنی بعد از افتادن میشه بلند شد. ولی در فارسی وقتی میگی شکست، دیگه ذهن مثبت نیست و با خود میگی هیچ راه برگشت و جبرانی نیست. پس بهتره از کلمه باخت استفاده کنیم. چون باخت یادمون می اندازد که بردی هم در کار هست. یادمون میمونه که یه بازی در کاره.
هیچکس وارد هر بازی که میشه نمیگه که همیشه برای برد اومدم چون میدونه برد همیشه نیست ولی چه اتفاقی می افته که ما، در بازی زندگی همیشه دنبال برد هستیم؟ حتی در ادبیات خود داریم که:
خنک آن قمار بازی که بباخت هرچه بودش و نماند هیچش الا هوس قمار دیگر
مهم اینه که ما در اثر یک اشتباه همیشگی و یکسان نبازیم. مهم اینه که یک اشتباه ساده رو تکرار نکنیم.
به قول انیشتین” وقتی یک میلیون راه برای حماقت وجود دارد ، در عجبم که بعضی یک راه احمقانه را یک میلیون بار تکرار می کنند”. شکست و اشتباه نشون میده من مسیرهای پیموده نشده را طی کردم . نشون میده من خواستم دنیاهای جدید رو کشف کنم .
نشون میده من ریسک کردم و خواستم پیشرفت کنم. در پایان اینکه: “اشتباه را ستایش میکنم. آرزو میکنم که در روزها و ماه ها و سال های آینده اشتباه کنی.
اشتباه یعنی کارهای جدید را امتحان کردن و چیزهای جدید را آموختن و اینکه تلاش کرده ای خودت دنیایت را تغییر دهی. اشتباهات جدید بکن. اشتباهات بزرگ. اشتباهات جذاب. اشتباهاتی که هیچکس نکرده، حتی خودت”.
3 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
این جمله را دوست دارم:
وقتی حالت خوب میشه که با گذشته خودت رقابت کنی نه با دیگران.
عالی. نگاه فوق العاده ای به اشتباهات.با صدای خودم شنیدم زیباتر هم شد
عالی بود جناب زمانی عزیز