دام های ادراكی در NLP
دام های ادراكی در ان ال پی
گاهی اوقات ما انسانها اسیر موفقیتهای نصف و نیمه ای می شویم که شاید در کوتاه مدت خوب باشد ولی شاید همین دستاورد، ما را از رسیدن به موفقیت های بیشتر باز دارد. شاید جایگاه کنونی من در دراز مدت رازی کننده نباشد، ولی از انجایی که ناخودآگاه بدنبال راضی کردن خود است، میگویم همین وضعیت خوب است و دنبال چالشهایی جدید نمیرویم. ما دچار افکار خود محدود کننده ای میشویم که نقطه پایان سفر موفقیت ما را تعیین میکند. وقتی در اوج موفقیت هستیم و به قله های دیگر فکر نکنیم، آغاز سقوط ما خواهد بود. این نکته را با مثالی بیشتر شرح خواهیم داد.
چگونه میتوان یک میمون را شکار کرد؟
در بعضی از کشورهای گرمسیری که درختان نارگیل و موز زیادی رشد میکند. میمون ها دردسر هایی را بوجود می آورند که اهالی را وادار به شکار آنها می کنند. آنها با سوراخ کردن یک نارگیل و قرار دادن میوه یا چند بادام ، میمون را ترغیب به برداشتن آن میکنند.
وقتی میمون دستش را داخل سوراخ میکند، در این حین شکارچی به سوی او میدود. ولی اون دست خودش را مشت کرده و میوه را رها نمی کند. شاید اگر میمون میوه را رها میکرد، میتوانست به زندگی خود ادامه دهد ولی ترجیح می دهد که بمیرد ولی میوه را رها نکند.
واقعیت این است که بعضی اوقات ما هم در این دام میمون ها یا monkey trap ها گیر می کنیم. فرصت ها و دستاوردهای بزرگ را فدای افکار کوچک و موفقیت های سطحی میکنیم. شاید اگر از آنها دست بکشیم به شرایط بهتری نائل شویم.
دیدگاهتان را بنویسید