کتاب در باب شهریار
کتاب در باب شهریار
نیکولو ماکیاولی (1527-1469) کتاب «شهریار» را در سال 1513 نوشت. زمانی که از کار اخراج و به مزرعه خانوادگی خود در خارج از فلورانس تبعید شده بود. کتابی که به معنایی تولد علم سیاست مدرن تلقی می شود.
این مطلب را هم بخوانید: ان ال پی چیست؟
از زمان نگارش کتاب ماکیاولی تا به امروز حدود 500 سال گذشته است. تحلیل ماکیاولی از روش انسان ها در کسب و حفظ قدرت نخستین تحلیل مبتنی بر «سیاست معطوف به منافع» بوده و از زمان انتشار تاکنون مورد بحث های فراوانی قرار گرفته است.
شاید به این دلیل که چهره های مساله سازی در تاریخ از او حمایت کرده اند: فردریک کبیر، بیسمارک و هیتلر و به ویژه ناپلئون که در اکثر اوقات به یاد ایده های او بود. عده یی نیز بسیاری از افکار و اعمال چهره های بدنامی چون استالین و مائوتسه دونگ را در کتاب ماکیاولی جسته اند.
غیر از سیاستمداران مدیران نیز می توانند از رهنمودهای ماکیاولی بهره ببرند. تیم فیلیپس اخیرا کتاب شهریار ماکیاولی را متناسب با جهان کسب و کار امروز به کار بسته و تفسیر کرده است. این تفسیر جذاب و جالب توجه از شهریار به تازگی توسط نشر ققنوس با عنوان «تفسیر 52 ایده طلایی از نیکولو ماکیاولی در باب شهریار» توسط مریم تقدیسی ترجمه و به همت نشر ققنوس منتشر شده است. نویسنده در هر فصل ابتدا یکی از ایده های اساسی کتاب ماکیاولی را طرح کرده و در ادامه آن را شرح می دهد و در نهایت نیز توصیه یی به خواننده ارائه می کند.
برای مثال ایده دوم کتاب می گوید: واقع بین باشید. این ایده با این گزاره جک ولچ روشن تر می شود که «با واقعیت همان طور که هست، روبه رو شوید، نه آن طور که بوده یا شما می خواهید باشد».
ماکیاولی در شهریار می گوید: «بزرگ ترین دارایی من دانشی است که از طریق تجربه یی طولانی آن را به دست آورده ام و به وسیله آن می توانم انسان های بزرگ را هدایت کنم». او واقعا چنین تجربه یی داشت: 15 سال سر و کله زدن با حاکمان مختلف، پاپ ها و اشراف در مقام دیپلمات فلورانسی. شهرت او این بود که در هرکاری موفق است.
از دیگر ایده های طلایی که در کتاب می خوانید می توان به اینها اشاره کرد: «اگر از قدرت تان استفاده نکنید، آن را از دست می دهید»، «کلاه بزرگی برای خود بخرید»، «از ضعفای اطراف تان حمایت کنید»، «اگر می خواهید کاری درست انجام شود خودتان آن را انجام دهید»، «برای به دست آوردن قدرت، آن را با دیگران قسمت کنید» و «بهتر است به جای آنکه دوست تان داشته باشند از شما بترسند!»
………………………………..
در بخش 33 کتاب با عنوان «عزیزم به من دروغ بگو!» می خوانیم:
«فریب دادن مردم معمولا از آنچه فکر می کنید ساده تر است، البته به شرطی که آنها هم دلشان بخواهد که فریب بخورند.» ماکیاولی می گوید: انسان ها آنقدر ساده لوح اند و آنقدر تحت تاثیر نیازهای اولیه شان قرار دارند که اگر فریبکار ماهری باشید، فریب دادن برایتان عملا چندان سخت نخواهد بود.
هروقت لازم است دروغ بگویید و هر وقت لازم است مکار باشید. ترکیب این دو همان چیزی است که ماکیاولی دروغ مکارانه می نامد. منظور ماکیاولی این است که عنصر ضروری در تعریف کردن داستان های موثر، مرتبط ساختن آن با منافع بیان نشده و شخصی طرف مقابل است. اگر از این توانایی برخوردارید که آنچه را افراد واقعا دلشان می خواهد بشنوند برایشان تعریف کنید احتمال آنکه حرف تان را باور کنند بیشتر است.»
در بخش 28 کتاب تحت عنوان «زیاد خوب نباشید» نیز می خوانیم:
«درستکار بودن را خوب می دانند اما اگر هدف اصلی شما کسب و حفظ قدرت است، این ریزه کاری ها را رها کنید.»
3هزار سال است که کتاب هایی که درباره قدرت و قدرتمندان نوشته شده اند در یک مورد اساسی و حیاتی واقع بینانه عمل نکرده اند: حاکمی که می خواهد قدرت داشته باشد باید همیشه خوب هم باشد.
این نکته با تصور ما از شایسته سالاری همخوانی دارد. برای اینکه کسی به صدر امور برسد باید خوب تر از سایرین باشد فارغ از اینکه این خوبی با چه معیاری سنجیده شود. گاهی محال است هروز بتوانیم مطابق آرمان های مذهبی و اخلاقی زندگی کنیم.
وقتی رهبری هستید که باید تصمیمات خشن و بی رحمانه ای بگیرید و اغلب هم جایگزین خوبی برای این تصمیمات ندارید، اصول اخلاقی دست و پاگیرتان می شود. ماکیاولی در شهریار گفته است که «وسواس به خرج داد برای حفظ اصول اخلاقی آن هم به هر قیمتی غیر واقع بینانه و احمقانه است.»
دیدگاهتان را بنویسید