مهندسی فروش و بازاریابی در NLP
مهندسی فروش و بازاریابی در NLP
یكی از تكنیك های ان ال پی NLP فروش از طريق بازاریابی عصبی است. امروزه مهندسی فروش و تحلیل رفتار مشتري به امري جديد در بازاريابي و خدمات تبديل شده است. شركت هاي تجاري سعي دارند مشتري وفادار داشته باشند؟ اما اين امر چگونه رخ ميدهد؟ اگر بدنبال جذب مشتري با روش هاي سنتي هستيد، بايد بگويم دورن آن به سر رسيده است.
مهندسي فروش هميشه با نوآوري و هيجان براي مشتري همراه است. متخصصان ميگويند تبليغات و معرفي محصول را طوري براي بيننده رقم بزنيد كه مانند يك واقعه يا حادثه باشد. حتما به ياد داريد كه يك حادثه و صحنه اي كه به هيجان آمديد را مدتها در خاطر داشته ايد. حال با دانستن تيپ هاي شخصيتي مشتري و شناخت ترجيحات، مي توان مشتري وفادار پديد آورد.
مدل ميلتون در تبليغات:
در سالهاي اخير از تبليغات مستقيم محصول كمتر استفاده ميشود. يعني يك پيام اجتماعي يا احساسي پخش ميشود و در پي آن به مشتري القا ميشود با خريد و يا عدم خريد محصول چه اتفاقي رخ خواهد داد. اگر اين فرآيند را به خوبي پياده سازي كنيد، تاثيرات شگرفي در مخاطب ايجاد خواهيد كرد.
در يكي از تبليغات براي نشان دادن اهميت كمربند ايمني، صندلي هاي جلوي خودرو را بشكل ديوار بتني ترسيم كردند و يا در تبليغ ماشين جديدي مي بينيد كه با نشانه گرفتن مركز لذت و احساسات مشتري (مانند مسافرت و در كنار خانواده بودن) سعي دارد مخاطب را به سمت شرايط خوشايند سوق دهد تا در آينده با ديدن برند فوق، بدون درنگ آنرا انتخاب كند.
واقعيت اينست كه متقاعد كردن مشتري براي پرداخت پول چندان راحت نيست زيرا مغز در هنگام پرداخت پول، شرايطي نزديك به تجربه درد را تداعي ميكند و قسمت درد در مغز تحريك ميشود.
پس درگير كردن ذهن مخاطب با محصول و برقراري ارتباط بين اين دو، از اهداف بازاريابي عصبي در ان ال پي است. در مطالب گذشته از نشانه گذاري و تكيه گاههاي ذهني در NLP گفتيم. در اين متد ذهن مخاطب به يك تجربه لينك ميشود و فرد با ديدن شرايطي مشابه، همان واكنش تلخ يا خوشايند را از خود نشان ميدهد.
پس سعي كنيد تكيه گاه خوشايندي در ذهن مخاطب بسازيد.
احساسات را درگير كنيد:
احساس تاثير قدرمتندي بر روند تصميم گيري دارد. بطور مثال اگر شما بوي عطري را كه در فروشگاه لباس فروشي درايام عيد را تجربه كرده باشيد، مدتها پس از آن نيز با بو كردن همان رايحه، به ياد برند مربوطه مي افتيد. در مثال ديگر شركت هايي مانند اپل، رنجرور و…هم سعي دارند روز تحويل محصول به مشتري را با برقراري جشني بياد ماندني، خاطره ساز كنند.
داستان محصول شما چيست؟
به كمپاني هاي بزرگ توجه كنيد. هريك داراي داستاني است و مشتري با بازگو كردن اين داستانها احساس نزديكي ميكند. برند هايي مثل ماك، هارلي، كوكاكولا، KFC، اپل و… هريك داستاني دارند كه مشتري قبل از رجوع به محصول ابتدا با داستان پيدايش آن ارتباط برقرار مي كند. برخي كمپاني ها با قرار دادن تور گردشگري در شركت سازنده، سعي ميكنند لحظات خوبي را براي مشتري فراهم كنند تا او با تعريف اين وقايع براي دوستان خود، از بهترين نوع بازاريابي يعني تبليغات خود مشتري به ديگران بهره مي جويند.
كمپاني رولزرويس به برخي از مشتريان خود اجازه ميدهد كه در خط توليد، رنگ خودروي خود را انتخاب كند و نام خود را بر روي چرم صندلي حك كند و با اين عمل خاطره اي ماندگار را بجا مي گذارد. ادامه دارد…
دیدگاهتان را بنویسید