مثلث قدرت دهی TED
مثلث قدرت دهي TED
در مطالب گذشته از مثلث كارپمن در تحليل رفتار متقابل و نقش هاي قرباني، ناجي و زجر دهنده گفتيم و اينكه اگر كسي در اين مثلث قرار ميگيرد، به واسطه نقشي كه برعهده ميگيرد ميتواند در رابطه ايفاي نقش كند و رابطه مادامي كه افراد از نقش خود خارج نشوند، ادامه خواهد داشت.
اما در اين مطلب قصد داريم به مثلث ديگري اشاره كنيم كه به كمك آن ميتوان از نقش خود به نقشي سازنده منتقل شد بدون آنكه وارد بازي طرف مقابل شد. در سال 2003 مثلثي در برابر مثلث كارپمن معرفي شد كه به آن مثلث قدرت دهي TED ميگويند. در اين مثلث هر يك از نقش ها بطور مثبت و سازنده و بدون بازي ذهني اجرا مي گردد و از روي هيجانات تصميم گيري نمي كنيم.
در راس مثل بجاي نقش ناجي كه بدنبال يك قرباني ميگردد تا نقش سوپرمن را بازي كند و او را كنترل كند، ميتوان از نقش “هدايتگر” استفاده كرد و در مواقعي كه قصد داريم بصورت تصنعي فردي را مورد حمايت قرار دهيم يا اينكه توسط فردي مورد كنترل قرار بگيريم، در سطح بالغ به آن پاسخ دهيم.
بطور مثال هرگاه فردي بدنبال يك قرباني باشد، حتي بدون درخواست او نيز وظيفه خود ميداند كه به او كمك كند. در اين حال بجاي قرار گرفتن در وضعيت قرباني، بايد به لحظه اكنون بازگشت و وارد نقش نشد. اگر فرد ميگويد با اينكه اين كار به من مربوط نميشود اما ميخواهم كمك كنم، بايد با حالت مقتدر گفت: متشكرم. خودم مسئله را حل ميكنم. در اين حالت فرد از موضع والد پايين آمده و بدنبال بازي “من خوب هستم، تو خوب نيستي” نميرود. به فرد ناجي نيز توصيه ميشود به قرباني اجازه دهد روي پاي خود بايستد و بيشتر نقش مربي را بازي كند.
در راس ديگر هرم كارپمن كه “زجر دهنده ” قرار دارد، فردي كه با تصور توطئه ديگران، خشمي دروني دارد و در پي انتقام از اطرافيان است. اما در مثلث قدرت دهي TED فرد بايد به نقش “چالشگر” حركت كند و بجاي نقش ستمگري، با انتقاد سازنده كمك ميكند فرد مقابل وارد نقش “قرباني” نشود. در موقعيت “چالشگر” برعكس موقعيت “زجردهنده “كه فرد كل هويت و وجود طرف مقابل را زير سئوال قرار ميدهد، به كاري كه انجام شده ميپردازد و پيشنهاد ميكند كه در مورد آن صحبت شود. هرگاه فردي بخواهد از موضع والدانه به تحكم بپردازد، ميتوان از مسدود كننده هاي والد استفاده كرد. مثلا به حرف هاي او بدقت گوش دهيم و زمان بخريم. با ديالوگاهي بالغانه ميتوان از تنش در رابطه جلوگيري كرد.
اما راس سوم هرم يعني” قرباني”. در اين ضلع مثلث فرد با ضعيف نشان دادن خود بدنبال ناجي ميگردد تا بازي خود را انجام دهد. اگر فردي با تعريف بيش از حد بدنبال ناجي نشان دادن شما است و انتظار دارد كه بار سفر زندگي را شما حمل كنيد و از او سلب مسئوليت شود، ميتوانيد او را به گفتگوي بالغانه دعوت كنيد. مثلا اگر ميگويد “شما چقدر اين كار را خوب انجام ميدهيد” يا ” من هميشه بدنبال يك همسر قدرتمند بودم كه كمكم كند” ميتوانيد بگوييد شما لطف داريد ولي من هم همانند بقيه هستم و ميتوانم كمكت كنم اين مهارت را ياد بگيري.
براي اجتناب از وارد شدن به نقش قرباني ميتوانيم وارد وضعيت ” خلاق” شويم و از خود بپرسيم مسئله و راه حل چيست؟ شرايطي را در نظر بگيريد كه فرد قرباني به دنبال هيجانات و احساس بيچارگي و انزوا، تن به روابط ناسالم ميدهد و ترجيح ميدهد در سايه ديگري زندگي كند تا اينكه مستقل عمل كند. براي رهايي از اين حالت ميتوان به مثلث TED رجوع كرد و با انتخاب حالت بالغ از شخصيت خود (يعني اجتناب از احساسات و پيش نويس) از طريق پرسيدن سئوال به لحظه اكنون پاسخ دهم. ميتوانم از خودم بپرسم كه در اين لحظه چگونه بايد برخورد كنم و براي حل مسئله به چه چيزهايي نيازمندم؟
نتيجه گيري:
در چند مطلب گذشته به مثلث كارپمن و قدرت دهي پرداختيم و در نهايت بايد به اين نتيجه برسيم كه اگر خواهان زندگي بالغانه هستيم به دور از بازي هاي ذهني و گرفتن امتياز، بايد به مشكلات ارتباطي در لحظه حال پاسخ دهيم و بپذيريم كه تغيير رفتاري كه سالها در ما ته نشين شده است، نيازمند تلاش و پذيرفتن محدوديت هاست.
دیدگاهتان را بنویسید