سطوح عصبي منطقي ديلتز در ان ال پي NLP
سطوح عصبي منطقي ديلتز در ان ال پي NLP
رابرت ديلتز كه يكي از بزرگترين محققان ان ال پی است، اعتقاد دارد براي تغيير رفتار،عادات و باورها، بايد در سطوح عميق تر يك فرد جستجو كرد زيرا تغيير در لايه هاي عميق شخصيتي، ماندگارتر و با ثبات تر خواهد بود. در اين نظريه كه به هرم منطقي ديلتز هم معروف است، تغييرات شخصي و نحوه يادگيري را در يك سلسله مراتب و سطح هاي مختلف نشان ميدهد.
در اين تكنيك از شش سطح عصبي – منطقي استفاده ميكنيم و رفتار فرد را در يكي از اين سطوح قرار ميدهيم. مزيت اين روش اينست كه ريشه رفتار را شناخته و با بررسي همان سطح، به رفع آن مي پردازيم. اين سطوح، راهي براي شناخت عقايد، رفتارها و باور است و با تغيير در يك سطح بالاتر هر سطح، نتيجه دلخواه را بدست مي آوريم. در پروسه تغيير هر فرد، بررسي هر سطح بالاتر تاثير جدي بر سطوح پايينتر خود دارد. مثلا اگر تشخيص داده شد كه مشكل فرد در لايه توانايي و استعداد است، ميتوان با بررسي و قرار دادن مسئله در لايه باورها و ارزشها، به ريشه يابي بهتر رسيد.
همچنين در ارتباطات،اگر افراد از سطوح يكساني استفاده نكنند، تعارض و اختلاف به وجود مي آيد. در اختلافات دقت كنيد كه مخاطب شما به كدام يك از سطوح مراجعه ميكند؟ اگر از كلمات چگونه استفاده ميكند، آن مسئله را ميتوان در سطوح توانايي و رفتار بررسي كرد. اما اگر در مشاجرات از چرا استفاده كرد، به دنبال كشف باورها و ارزشها است و ميتوان به او توضيح داد كه در كدام سطح هرم است و لازم نيست براي مسائل جزئي كه به سطوح پايينتر هرم مربوط است، ارزشها و باورهاي فرد را زير سئوال برد.
سطوح عصبي منطقي به شش گروه زير تقسيم ميشوند:
– محيط
– رفتار
– توانايي و استعدادها
– باورها و ارزشها
– هويت
– معنويت
سطح محيط: ابتدايي ترين سطح در اين هرم مربوط به سطح محيط است. كاري كه فرد در يك محيط خاص انجام ميدهد را ميتوان در اين سطح بررسي كرد. با سئوالهايي نظير: كي، كجا و با چه كساني؟ اگر فردي ميگويد در يك محيط خاص نميتوانم كار كنم، مسئله مربوط به محيط است.
سطح رفتار: آنچه فرد در قالب يك رفتار، گفتار يا آداب و رسوم انجام ميدهد، در اين بخش قرار دارد و ميتوان با سئوالهاي چه ميگوييد، چه اقداماتي؟ چه چيزي؟ به جوابهاي مورد نظر رسيد. بروز رفتارهاي خاص و سوء برداشت ها در اين سطح است.
سطح توانايي و استعدادها: اين سطح به مهارت ها و دانشي كه فرد در رفتار خود نشان ميدهد مربوط است و به چگونگي آن ميپردازد. اگر فردي رانندگي خوب را يكي از توانايي ها و مشخصه هاي خود ميداند، اين رفتار در اين سطح تعريف شده است.
سطح باورها و ارزشها: اين سطح از اساسي ترين لايه هاي شخصيت فرد است كه نيت رفتار را مشخص ميكند. اگر رفتاري را درست يا غلط بدانيم و به آن باور داشته باشيم، بايد آنرا در اين سطح بررسي كنيم. تغيير اين بخش زمانبر بوده و نگرش به زندگي و وقايع اطراف را مشخص ميكند. فردي كه باور دارد بدشانس است يا اينكه همه اطرافيان او دروغگو هستند، به باور رسيده است. مهم نيست كه باور ما درست يا غلط باشد، مهم اينست كه ما كارهايي را انجام ميدهيم كه باور داريم.
توصيه ميشود كارهايي را انجام دهيم كه با ارزشهاي ما همراستا باشند، در غير اينصورت باعث سرخوردگي و نارضايتي در زندگي ميشود. شايد اين تكنيك براي ريشه يابي برخي از احساس ناخوب ما مفيد باشد. مثلا فردي كه مديريت يك سازمان را به عهده دارد و جهت جلوگيري از ورشكستگي كارهايي را ميكند كه مغاير با ارزشهاي اوست، پس از مدتي حال خوبي نخواهد داشت.
سطح هويت: احساس هر فرد از خود و تعريفي كه نسبت به خود دارد، بيانگر خط مشي او در زندگي است . در اين سطح ماموريت ما در اين دنيا و اينكه چه كسي هستيم، مشخص ميشود. فردي كه خود را باهوش يا دوست داشتني ميداند، هويتي از خود تعريف ميكند كه ديگران او را با آن مشخصه ميشناسند.
سطح معنويات: عميق ترين سطحي كه در اين هرم قرار دارد مربوط به معنويات است. زندگي معنوي ما و تصويري فراتر از زندگي كه در ذهن ما نقش بسته را در اين سطح ميتوان يافت. اگر ميخواهيد بدانيد كه فرد، چه ديدي به زندگي دارد، بايد بدانيد كار يا رفتاري كه انجام ميدهد براي چه كسي، براي چه؟ و در راستاي چه رسالتي است؟
فردي كه به مشاور مراجعه ميكند، با به كاربردن كلماتي خاص، نگرش ديدگاه خود را به مشكل نشان ميدهد و مشاور ميتواند با شناسايي سطح مشكل، روند درمان را بهتر هدايت كند.
دیدگاهتان را بنویسید