سئوالات بزرگ زندگی
سئوالات بزرگ زندگی
ميگويند زندگي تجربه است. تجربه اي كه آبستن حوادثي ست كه نه ميتوانيم آنها را پيش بيني كنيم و نه قادريم پيشگيري كنيم. در اين ميان بعضي ها دچار خطميشوند به دنبال اقداماتي مي گردند كه بتوانند وقايع زندگي را پيش بيني كنند تا به فراز نشيب ها دچار نشوند.
این مطلب را هم ببینید: تحلیل رفتار متقابل چیست؟
بعضی ها با دانش و علم و برخی با ناپختگی ها و با نابالغی خاص با دنبال کردن امور معنوی خوش بینانه، برخی با خواندن کتابهای خودیاری که می خواهد زندگی گل و بلبل را در ابعاد مختلف زناشویی، فرزندپروری و شغلی ایجاد کنند و این نشان میدهد که با زندگی برخوردی از روی عقده داریم
“عقده”ها همان تجارب ناگوار، گذشته دوست نداشتنی، رویدادهای غیرقابل پیش بینی و غیرقابل کنترلی هستند که نظام ارزشی و باوری را در ما شکل می دهند که همه امورات زندگی ما از تصمیم های جزئی زندگی گرفته تا انتخاب های سرنوشت ساز ما، از قبیل انتخاب شغل و انتخاب همسر و …. را در برمی گیرند و اگر نا آگاهانه با آنان برخورد کنیم، زندگی ما را به قهقرایی می برند که هیچکس را تا روز تشخیص” عقده” یارای خروج از آن نیست!
خيلي اراده كرده ايم كه تغييراتي در زندگي خود بدهيم ولي سالهاست موفق نشده ايم. براي رفع اين مشكل وارد رقابتي عجيب ميشويم و فكر ميكنيم كه از هم سن و سالهاي خود عقب افتاده ايم. اول هركاري را را انگيزه شروع كرده ايم ولي بعد از مدتي از آن فاصله ميگيريم و سبك زندگي به سمتي ميرود كه افسردگي و پرخاش، رفتار غالب ما ميشود. از خودمان تصویری در بیرون ساخته ایم که با واقعیت درونی ما فاصله زیادی دارد و حفظ این نقاب(که می تواند من بهترینم، من قوی ام، من مهربان ترینم، من معنوی ام و…) کم کم باعث شده زندگی به ما سخت بگذرد یا برخی جاها مجبور می شویم به دیگران کولی بدهیم.
بارها در دوره هاي مختلف گفته ام كه راه رسيدن به يك آرامش نسبي ( نه آرامش فانتزي ) رجوع به درون و پرسيدن سئوالاتي از خود است. سئوالاتي كه شايد خيلي خوشمان هم نيايد كه به آنها جواب دهيم اما اگر الان به آنها رجوع نكنيم، چند سال بعد كه تبديل به يك معضل شد و پشت رفتارهاي ديگر پنهان شد،كار سخت تري خواهيم داشت.
دیدگاهتان را بنویسید