برای محمدرضا شعبانعلی
برای محمدرضا شعبانعلی
” من محمدرضا شعبانعلی با اولین فایل از رادیو مذاکره در خدمت شما هستم…” چقدر این جمله برای من خاطرات و یادگیری های خوبی را زنده می کند. خیلی فکر کردم که این پست را چطور بنویسم اما در نهایت به این نتیجه رسیدم، فارغ از هرگونه ملاحظه و قلم فرسایی و نگاه کارشناسانه به تالیفات و سخنرانی های ایشان، به بیان احساس و علاقه خود و بسیاری از شاگردان ایشان در سراسر دنیا بپردازم. پس اسم این نوشته را میتوان نامه ای به استاد نامید. حالا که اسم نامه را به این پست اختصاص دادم راحتتر میتوانم برای محمدرضا شعبانعلی بنویسم.
فهرست مطالب
Toggleداستان فایل های صوتی رادیو مذاکره
شاید جالب باشد بدانید که فایل های صوتی که اکنون از مدرسان مختلف در حوزه های آموزشی میشنوید، بصورت حرفه ای توسط محمدرضا شعبانعلی بکار برده شد و نام آنرا رادیو مذاکره گذاشت. هنگامی که در اوج فعالیت های کاری خود بود، شکستگی پای او باعث شد تا از خانه نشینی رادیو مذاکره را متولد کند و با متخصصین و کارشناسان حوزه های مختلف به گفتگو بپردازد. او می گوید آنقدر در کار خود غرق شده بودم که برخی از همسایه های خود را نمی شناختم و شکستگی پا عاملی شد تا با آنها تعامل بیشتری داشته باشم.
سفر از جهنم…
در سالهایی که وقت بیشتری برای سپری کردن با شاگردان خود داشت، مجموعه تورهای آموزشی برگزار می کرد با عنوان سفر از جهنم که در آن به نکات آموزشی و کسب حال خوب می پرداخت. البته من بدشانس بودم که به آخرین دوره برگزاری آن نرسیدم.
تولد متمم
متمم یعنی محل توسعه مهارت های من. پس از اینکه سایت اصلی شعبانعلی محل روزنوشته ها و دلنوشته های او شد، تصمیم گرفت دروس تخصصی تر و جدی تر را با دسته بندی خاصی در سایت متمم قرار دهد. این سایت در واقع یک دانشگاه مجازی است که هر آنچه را که یک فرد در خصوص تعالی فردی و سازمانی نیاز دارد را برآورده می کند.
بقول عادل طالبی که بدرستی می گفت من نظیر سایت متمم را در هیچ کجای جهان ندیده ام. در این سایت بسیاری از علوم مدیریتی، مارکتینگ، برندینگ، موفقیت فردی، علوم انسانی، رفتار سازمانی و… را می توانید مطالعه کنید و شاید تا ماه ها زمان برای مطالعه آنها نیاز باشد.
کتاب فنون مذاکره
اگر بدنبال کتابی هستید که فنون مذاکره با قلمی روان و مثال های کاربردی را ارائه دهد، حتما کتاب فنون مذاکره محمدرضا شعبانعلی بهترین انتخاب است. با وجود اینکه این کتاب را یکبار خواندم اما مثال های مناسب آن بخوبی در خاطرم هست و در دوره های ان ال پی به آنها عمل می کنم. پرفسور حیدری پدر مذاکره ایران هم در گفتگویی که با محمدرضا داشت، به کیفیت مطالب و بروز بودن آن اشاره داشت تا جایی که به گفته ایشان، گاهی برای مذاکرات هم استفاده می کنند. این تنها تالیف محمدرضا شعبانعلی نیست. او در زمان تحصیل و مقطع لیسانس نیز به تالیف کتابهای مهندسی پرداخته است.
نامه ای به رها…
این قسمت آنقدر دلی و بداهه است که بخوبی می توان حدس زد در این مواقع احساسات آنقدر قلیان داشته که محمدرضا این مطالب را منتشر کرده است. در نامه ای به رها، او تمام درد و دل های خودمانی را در قالب یک نامه منتشر می کند. خود را که جای او می گذاری ، به عمق این نوع نوشته پی میبری.
چرا محمدرضا شعبانعلی اینقدر محبوب است؟
در نوشته ها و مصاحبه های اوست که معنی ” آنچه از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند” را می فهمیم. وقتی رقبای نه چندان باسواد محمدرضا با هزار حربه و ایجاد کمپین تبلیغاتی سعی در پر کردن صندلی های خالی سالن همایش می کردند و به هر سایت و انسان معروفی متوسل میشدند، او با چند اطلاع رسانی کوچک میتوانست سالن را گوش تا گوش پر از هوادارانی ببیند که از سراسر کشور برای دیدن “ندیده خود ” می آمدند. اینجا معنای مزیت رقابتی و برندینگ را از تو یاد گرفتیم که چگونه می توان بر ذهن و روح مشتری حکومت کرد.
داستان مهاجرت…
تو در واقع خودت را وقف اعتلای دانش کشور کرده ای. هنگامی که از تو پرسیدیم چرا مهاجرت نمی کنی؟ گفتی وقتی از پول این مردم و امکانات این کشور استفاده کردم و در بهترین دانشگاه های آن درس خواندم، بدهی بزرگی به آنان دارم پس تا هنگامی که بدهی خود را پرداخت نکنم در این کشور می مانم. او همیشه می گوید: من همچنان متولد شدن در سال 58 در ایران را ترجیح میدهم. یادم هست مواقعی آنقدر از این شرایط و کارشکنی ها ناراحت بودی که این جمله را نوشتی” روزی که بخواهم بروم نامه ای بالای سرت می گذارم با این مضمون که آنقدر در خواب سنگینی فرو رفته بودی که دلم نیامد بیدارت کنم…
“خوب میدانم که میزان لذت انسانها از زندگی، به میزان آزادی آنها نیست بلکه به میزان عبور از مرز محدودیت هاست…”
سجاد سلیمانی عزیز هم در مطلبی ” نامه ای به معلمم: محمدرضا شعبانعلی” حس ناب خود و هزاران شاگرد ایشان را مکتوب کردند. از چه بگویم؟ از شب بیداری هایت و کامنت های پر مهرت برای شاگردان و دوستداران؟ از فایل های صوتی بینظیر در پل خواب و کویر؟ از بغض هایت در مصاحبه ها که جانمان را به آتش می کشید؟ شاید فقط شاگردان چند ساله تو این احساسات را درک کنند. امیدوارم وقت کنی و این نامه را بخوانی و اگر این اتفاق هم رخ ندهد باکی نیست زیرا فردی که آنقدر زمان برایش مهم است که ترجیح می دد گاهی اوقات بجای اینکه وقت خود را صرف درست کردن و خوردن یک وعده غذایی کند، از پاستیل برای سیر کردن خود استفاده میکردی.
محمدرضا شعبانعلی یک اسم نیست
اگر به نوشته های محمدرضا در خصوص برند شخصی توجه داشته باشید، می بینید تمام اصولی که برای جاودان ماندن یک برند در نظر گرفته را در مجموعه خود رعایت کرده و امروز اگر کسی نام شعبانعلی یا متمم را میشنود، دسته ای نوشته های بینظیر و تحلیل های عالی مسائل در کنار فایل های صوتی باکیفیت که هر کدام از آنها به اندازه یک کرس، یادگیری برای ما به همراه داشتند.
قوانین زندگی محمدرضا شعبانعلی
باید یاد بگیریم وقتی فردی دارای عزت نفس بالایی است، براحتی می تواند از اشتباهات و نقایص خود بگوید بدون ترس از قضاوت دیگران. این خود افشایی عمدی علاوه بر اینکه یکی از مهارت های مذاکره و ارتباطات است، میزان صداقت فرد را نشان میدهد. محمدرضا هم طرز فکر و نگاه خود به زندگی را بارها در وبلاگ خود آورده است. مثلا مجموعه مطالبی با عنوان ” قوانین زندگی من” بخوبی ذهنیت او را به اتفاقات پیش رو مشخص می کند. شاگرد مکتب “دکتر علی شریعتی” آنقدر خوب قلم می زند و براحتی حرف خود را منتقل می کند که به جان مخاطب می نشیند. در ادامه به قوانین زندگی ایشان می پردازیم:
قانون اول: برای تجربه ثروتمندی، ثروت زیادی نیاز نیست.
یکبار حرفی از محمدرضا در این خصوص شنیدم که به جانم نشست. او می گفت فرق است بین “سطح زندگی” و “سبک زندگی”، چه بسا افرادی را می بینیم که علیرغم داشتن زندگی “لاکچری” سبک زندگی مناسبی ندارند و فاصله زیادی بین سطح و سبک است. میتوان سطح مالی متوسطی داشت اما سبک زندگی را طوری شکل داد که مطابق علایق خودمان باشد.
بطور مثال افرادی بسیار ثروتمندی را می شناسم که شاید سالها نه به مسافرت رفته اند و نه در کنار خانواده و دوستان به تعامل پرداخته اند. از نظر او ثروتمندان تمام دارایی های خود را جمع می کنند تا روزی در کنار دوستان و اطرافیان بخورند و بنوشند و موسیقی گوش کنند و من اکنون همه آنها را دارم پس ثروتمندم.
قانون دوم: برای عقیده ام نمی جنگم فقط می کوشم به آنها عمل کنم.
در بحث ها و اختلاف نظراتی که با دیگران دارم همیشه این جمله به ذهن می رسد ” حقیقت نه نزد من است، نه نزد تو و فقط برداشت ناقص ما از حقیقت است که باعث اختلافات می شود”. او عقیده های خود را زندگی می کند و اگر درست باشند، دیگران نیز همراه آنان خواهند بود.
قانون سوم: میوه شرایط نامطلوب و اتفاقات بد
“الخیر فی ما وقع” چیزیست که او به آن اعتقاد دارد و بقول علامه جعفری از دل هر مشکلی یک ثمره و میوه باید بیرون کشید. او از زمانی یاد می کند که حس خوبی به سطح تحصیلات خانواده نداشت و برای جبران آن شروع به کتاب نوشتن کرد. پس میوه نارضایتی دوران دبیرستان موجب شد در سالهای بعد کتاب هایی را بتواند بنویسد. در برهه ای دیگر از زمان، ماه ها دور ماندن از خانه باعث شد بتواند در این فرصت تنهایی به هیدرولیک، پنوماتیک، PLC و خیلی از موارد دیگر تسلط یابد.
این مسئله به ما یادآوری می کند در هر شرایطی باید به حکمت آن توجه کنیم و تاج قربانی به سر نزنیم. یاد گرفتم کمی صبر کنم شاید در پس اتفاقات به ظاهر بد، گنج هایی برای من وجود دارد و خداوند چنین مقدر کرده که من به اندازه آن پاداش رشد کنم.
قانون چهارم: مشکوک نیستم
قضاوت کردن انرژی زیادی از ما می گیرد. او می گوید ما انسانها توانایی تحلیل و بررسی شرایط فعلی خود را نداریم چه برسد به اینکه بخواهیم نیت افراد را بیابیم. کمی نظاره گر باشیم و از اتفاقات لذت ببریم و زود وارد عمل نشویم. انسانها بجای تمنای شنیدن، ولع گفتن و نشان دادن خود را دارند و این یعنی صرف انرژی و پرداخت هزینه های ناخواسته.
قانون پنجم: از کسی طلبکار نیستم
هیچ کس وظیف اش نیست که هیچ کاری بکند. اگر بتوانم از همه افراد بخاطر کارهایی که می کنند تشکر کنم، حس خوبی را تجربه خواهم کرد و کمتر مردم را بدهکار خودم می کنم. حتی از مامور پلیسی که ما را جریمه می کند، باید تشکر کرد که برای نظم جامعه با من برخورد می کند.
قانون ششم: در مورد انسانها بر اساس بازه زمانی قضاوت می کنم
یاد بگیریم در لحظه تمام پیشینه ای که با فردی داشته ایم را فدای اختلافات موقتی نکنیم. اگر چند سال است که با همکار خود در اداره در ارتباط هستم، بخاطر سهل انگاری او و یا موازی کاری او در یک برهه، تمام روزهای خوشی که داشتیم را پایمال نکنم.
قانون هفتم: در گفته ها و نوشته های دیگران بدنبال جرقه ام
بسیاری از افراد را می بینم که در دوره های ان ال پی از منِ ناقص انتظار دارند که بعد از چند جلسه از آنها فرد دیگری بسازم در حالی که خودم در حال بازسازی عمیقی هستم و هر روز تلاش می کنم فقط کمی رشد کنم. یاد این قانون محمدرضا می افتم که انسانها بدنبال رشد ناگهانی هستند. افراد زیادی به من مراجعه می کنند و می پرسند: آقای زمانی شما که هیپنوتیزم هم انجام میدهید، آیا می توانید چاقی یا اعتیاد و چیزهای دیگر را در همین چند دقیقه هیپنوتیزم حل کنید؟؟؟ و من می مانم چه پاسخی بدهم. برای آنها تعریف می کنم آیا نباید بین شما که یک عمر خورده اید و به عواقب پرخوری توجه نکرده اید و به بدن خود احترام نگذاشته اید، و فردی که دائما به خوراک خود توجه کرده و ورزش کرده است فرقی باشد؟ در اعتیاد هم همین داستان است.
به فرض که توانستیم چنین کاری را کنیم، آیا حکمت خداوند زیر سئوال نمی رود؟؟ در مسیر خودشناسی انسانها بسیار کم تحمل هستند و وقتی قرار است به همراه مربی یا مشاور خود به زیر زمین نمور و تاریک ذهن خود قدم بگذارند، انتظار دارند در یک لحظه یک پرژکتور تابیده شود و تمام تاریکی ها از بین برود و کمتر کسی تحمل آنرا دارد که با یک چراغ قوه و قدم به قدم نقاط تاریک ذهن خود را بیابد.
این همان جرقه ای است که محمدرضا هم به آن اعتقاد دارد. شاید انتظار بیجایی باشد که از یک کتاب یا دوره آموزشی بتوانیم 100% آنرا درک کنیم. هر کسی به اندازه ظرف خود از این دنیا برداشت می کند. ما در معنا دادن به زندگی دیگران است که به زندگی خود معنا می دهیم.
انسان ها را از اطرافیانشان بشناسید
از آنجایی که باور داریم ” مجاورت، مشابهت می آورد” پس هنگامی که به اطرافیان و دوستان محمدرضا نگاهی می کنیم، دسته از موفق ترین افرادی را می بینیم که در حوزه فعالیت خود یک برند خوشنام هستند. از احمدرضا نخجوانی مدیر عامل شاتل تا دکتر حیدری و دکتر شفیعی، شاهین فاطمی(چرم درسا)، تقوی، دکتر فیض بخش، سهیل رضایی، دکتر شیری و… از دوستان و نزدیکان او هستند که از مفاخر این کشور محسوب میشوند.
فایل صوتی مورد علاقه من
شاید بارها فایل صوتی گفتگوی محمدرضا و سهیل رضایی را گوش کرده باشم. حس عجیبی به این گفتگو دارم. به جرات یکی از بهترین گفتگوهایی شد که محمدرضا با دوستان خود داشته. در این فایل سهیل رضایی از رنج و معنای زندگی می گوید و اینکه چطور از دل رنج ها و شکست ها، گنج ها را بیرون بکشیم.
دوره مورد علاقه من
همه افرادی که دوره های صوتی محمدرضا را شنیده اند، آنرا به بسیاری از دوره های پولی که اساتید دیگر ارائه می کنند، ترجیح میدهند. در این میان دوره صوتی ” عزت نفس” یکی از بهترین فایل های آموزشی است که همه دوستان به آن اذعان دارند. در این دوره او به بهترین نحو و مثالهای کاربردی به ابعاد مختلف عزت نفس به دور از هرگونه پیچیدگی و ظاهرسازی پرداخته است.
برای محمدرضا شعبانعلی
معلم عزیز در طی این سالهای حرف های زیاید برای گفتن بود و هست اما نه در این مطلب و نه در چندین پست دیگر هم نمی توانم از علاقه و روزهای خوبی را که در کنارم بودی را توصیف کنم. از فایل های صوتی تا نوشته ها و دوره های بینظیرت همه و همه تا مدت ها در حافظه تاریخی این مردم خواهد ماند و از تو به نیکی یاد خواهند کرد.
از تو آموختیم معنی این جمله را…
انسان بودن، شاید به معنای تلاش برای بهتر کردن دنیا باشد، هر چقدر کوچک هم…
حتی به اندازه ترسیم گلی ساده بر روی سنگی در بیابان افتاده،
جایی که هرگز دیده نخواهد شد…
7 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
بعد از مدت ها دورباره نامه ات را خواندم عزیز.
هنر شاگردی کردن و پیگیری از یک نفر را خوب بلدی. من هم مثل تو ؛ وقتی آدم بزرگی میبینم، سالها پیگیرش میشوم تا بلکه تغییر مهم پارادایمی داشته باشم. تو با این نوشته، وسعتِ شناختت را نشان میدهی، راهی که همچنان باز است
با مهر
سجاد سلیمانی
سجاد عزیز ممنون از نظر لطف شما
سالهاست رد پای محمدرضا شعبانعلی در سبک زندگی، تدریس ها و نوشته های من دیده میشه و هرجایی میخام قدمی بردارم به ایشون رجوع می کنم. یاد گرفتم بین معلم خوب و عاشق، دنبال دومی باشم چون معلم عاشق تو رو مبتلا می کنه و یه عمر تو این تب میسوزی و دنیایی رو به آتش می کشی…
تو این نامه حرف زیاد داشتم اما ملاحظاتی باعث شد بخشی از اون رو پاک کنم. شاید اینم بخاطر قلم تند و صریح من باشه که برخی رو آزار بده اما خوشحالم که روزهای ابتدایی متمم بودم و هندسه ذهنی محمدرضا به دلم نشست و کمک کرد بتونم راه خودم رو مطمئن تر طی کنم.
محمدرضا مگه کلاس حضوری هم داره؟
در حال حاضر نه اما تا سال 92 محمدرضا دوره ای مختلفی مثل مذاکره و… داشتند/
یاد گریه محمدرضا در مصاحبه با آقای پل خوابی مدیر و مالک بستنی دهاتی افتادم. بغض و گریه محمدرضا هیچ وقت یادم نمیره
ایمان عزیز ممنون از یادآوریت
دقیقا منظور من هم اون مصاحبه بود/ ما که عاشقانه ایشون رو دوست داریم هم با بغضشون بی تاب می شیم. محمدرضا شعبانعلی یک اسم نیست یک مکتبه یه مدل ذهنی هست.
واي ممنون نامه جالبي بود
من تو آخرين همايش متمم بودم
محمدرضا شعبانعلي افتخار ايرانه