چگونه بالغ شخصیتی را رشد دهیم؟
چگونه بالغ شخصیتی را رشد دهیم؟
در مطلب اول و دوم به دلایل مختلف چالش های جامعه پرداختیم و آنرا از دیدگاه تحلیل رفتار متقابل بررسی کردیم. فرهنگی که در آن وضعیت کودک بیشتر غالب است و مثلا در صف مترو یا نشستن روی صندلی اتوبوس، چنان نزاع و رقابتی را میبینیم که باعث تعجب میشود. این رفتار را اضافه کنید به نحوه رانندگی و برنتافتن همکار خود در اداره. در هر صورت، پیشرفت و توسعه یافتگی یک امر درونی است. شرایط مستعد خارجی، تنها عوامل تسهیل کنندهاند.
اگر برای بحث و جدل بپذیریم که مشکلات عمده توسعه نیافتگی ایران داخلی هستند، سؤالی مهمی پیش روی ما قرار میگیرد: تا چه میزان، مشکلات توسعه نیافتگی ایران فکری هستند و تا چه میزان خلقی و ناشی از روحیات و رفتارها؟
آیا ما نمیدانیم که علم مهم است، صنعت و فن آوری اهمیت دارند و یا باید در برنامه ریزیها و راهبردها انسجام داشت و یا زمان و نظم و انضباط از جایگاه ویژهای برخوردارند؟
آیا ما نمیدانیم وفای به عهد و راستگویی در کار اقتصادی و تجاری وخدماتی تا چه میزان تعیین کننده است؟
آیا ما نمیدانیم رقابت قاعدهمند و سالم برای رشد و پیشرفت یک جامعه با اهمیت است؟
آیا ما نمیدانیم که حضور طولانی یک مدیر دولتی در کارخانه، بانک، صنعت و نظام اداری، فسادآور است؟
آیا ما نمیدانیم که سیاستمداری یک تخصص است و دههها کار و فعالیت و کوشش و تجربه میخواهد؟
آیا خودخواهی یک مسئلۀ فکری است یا خلقی؟ آیا ناهماهنگی، مشکلی مفهومی است یا خلقی؟ آیا اینکه نمیتوانیم سیستم درست کنیم، نقیصۀ فکری داریم یا با روحیات ما که کمتر به قاعدهمندی علاقه دارد، مربوط میشود؟
اگر نمیتوانیم درازمدت فکر کرده، در کسب اعتماد دیگران کوشا باشیم و استراتژیک بیاندیشیم، کمبود نظریه داریم یا اینکه تلقی بزن برویی از زندگی مانع از کار اساسی میشود؟
فهرست مطالب
Toggleنتیجه گیری اول:
وقتی تحصیل کردههای یک جامعه نتوانند با یکدیگر به اجماع برسند وخودخواهیها، خود محوریها و حسادتها را کنار بگذارند و مبنا را قواعد پیشرفت ومصالح کلان کشور بدانند، طبعا غیرتحصیل کردهها با روشهای خاص خودشان امور را بدست خواهند گرفت.
یکی از کشورهایی که طی دهه گذشته براساس نخبه گرایی و تخصص، حرکتهای قابل توجهی انجام داده است، افغانستان است. درحوزه های سیاسی، نماینده مجلس، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی، طیفی از افراد متخصص، آشنا به موضوع، مجهز به زبانهای خارجی، ذهن سیستماتیک و علاقمند به مصالح کشور، ظهور وبروز داشتهاند. ثبات ترکیه نیز در همین قالب و در سطحی به مراتب بالاتر بسیار قابل تأمل است. اکثریت مردم ترکیه زندگی سادهای دارند، ولی به واسطۀ ثبات کشورشان و امید به آینده، خوشحال هستند. به همین دلیل میتوان گفت ترکیه سیاستمداران برجسته ای دارد.
نتیجه گیری دوم:
به نظر این نویسنده، عمدتا مسائل توسعه نیافتگی ایران، فکری و تئوریک نیستند، بلکه به بخشهای غریزی معاشرت میان ایرانیان برمیگردد. به نظر میرسد بخش قابل تو جهی از شخصیت به هیاهو،هیجان،عصبانیتهای چندثانیه ای،واکنشهای غریزی، جهان بینیهای 12 ساعته، لجبازی، بهم زدن قواعد به عنوان یک لذت، کوچک شمردن دیگران، برتری طلبی، جلوگیری از موفقیت دیگران، به حاشیه راندن رقبا، ناچیز دانستن فکر دیگران، محق دانستن خود و صدها مشتق دیگر بر میگردد.
اگر علت مسائل توسعه نیافتگی ایران، فکری و اختلافات صرفا فکری بود، راه حلهای روشنی داشت. مگر نه اینکه در تمامی کشورهای صنعتی و تازه صنعتی شده، روشهای حل و فصل اختلافات فکری از طریق بحث، تحزب، رسانهها، رادیو وتلویزیون، آموزش و رقابت وجود دارد؟
مسائل فکری راه حل دارند: یا منطقی وجوددارد (اشاره به بالغ) و یا تجربه ای ملاک اندیشه است. (اشاره به والد کارآمد)
در طول زمان، ارجحیت یک فکر بر دیگری مشخص میشود و یا اگر اصل بر کارآمدی باشد، برتری یک فکر بر فکر دیگر سریع خود را نشان میدهد. اگر در فضای یک جامعه اندیشه های برتر حاکم باشد، ازطریق رقابت فکری و رقابت کاربردهای فکری و محصولات فکری، ملاکها و ارزشها و مدلها مشخص میشوند. از یک منظر به مراتب مهمتر، در شرایطی در یک جامعه فکر اولویت پیدا میکند که ویژگیهای غریزی، عصبی، احساسی، هیاهوگری، خلقی و لذاتی مانند تخریب و تضعیف دیگران جای خود را به معنویت، اخلاق، اندیشه، آرامش درونی و متانت رفتاری بدهند. این اتفاق بزرگ لزومی ندارد در کلیت جامعه تحقق یابد؛ نهادینه شدن آن در قشر وسیع نخبگان فکری و ابزاری کافی است.
تجربه غرب، چین، کره جنوبی، برزیل و ترکیه از دو حالت مجزا و یا احیانا ترکیبی درتحقق عقلانیت و معنویت فوق، خارج نبوده است: یا عقلانیت رشد اقتصادی آنها را بدینجا رسانده است و یا ناسیونالیسم و یا هردو.
نتیجه گیری سوم: دلایل توسعه نیافتگی
توسعه یافتگی قبل از آنکه اعداد و ارقام باشد، یک تصمیم، یک فرهنگ، یک نگاه خاص به زندگی، یک نگاه انسانی به دیگران و یک جهان بینی است. نگاهی فرآیندی طی سه دهه گذشته، ما را اقناع میکند که به واسطه حاکمیت روش پروژه ای مهندسین در مدیریت کشور، عوامل نامحسوس توسعه نیافتگی ایران مورد شناخت وبررسی قرارنگرفته اند. روش مهندسی کوتاه مدت در سطح مدیریت و خلقیات نامحسوس و مضر انباشته شده تاریخی، ما را به توسعه یافتگی نخواهند رساند. فراتر از نزاعهای سیاسی، پدیدهای به نام کشور وجود دارد. باید بدان توجه شود و اولویت یابد. عقلانیت باید در حدی رشد کند که نزاع سیاسی در جهت تحقق منافع یک کشور باشد. پیشنهاد ما:
دیدگاهتان را بنویسید