زنان بدحال
زنان بدحال
داشتم برای دوستی از حال این روزهای خانم ها میگفتم. به وفور دیده ام خانم هایی که در اوج موفقیت شغلی و تحصیلی رسیده اند و به ظاهر انسان موفق هستند ولی از درون دچار حال ناخوب میشوند و از جایگاهی که در آن هستند لذت نمیبرند. البته این احساس فقط برای خانم ها نیست، مردها نیز به این حس دچار میشوند ولی در خانم ها این روزها بیشتر دیده میشود. در تحليل رفتار متقابلبه بررسی چنین پیش نویس هایی می پردازیم.
متولدین دهه شصت یکی از آن نسل هایی هستند که بیشتر در این دسته هستند. افرادی که بین سنت های سخت دیروز و راحت طلبی امروز به دام افتاده اند. حتما یادتان هست که خانواده های ما در کودکی ما را از دست زدن به وسایل برقی و حتی کنترل تلویزیون منع میکردند. قرار نبود ما کودکی کنیم و از چارچوب هایی که والدین تعیین کرده اند خارج شویم.
قبلا هم در مورد موفق های بدحال هم گفتم، وقتی به موفقیت میرسیم دیگر رمقی برای خوشحالی نمی ماند. اما در این مطلب منحصرا درباره حال ناخوب خانم ها صحبت میکنم.
زن امروز در کشمکش مجامع فمنیستی و سنت های خود گرفتار است. از یک طرف به او القاء میشود باید کار کنی و به استقلال مالی برسی تا به مردها ثابت کنی که به آنها احتیاج نداری و دوره حکومت آنها به سر رسیده. مجامعی که قصد دارند زن را با این باورهای غلط اغنا کنند و شعارشان اینست: “همان قدر زن به مرد نیاز دارد که ماهی به دوچرخه” و زن را به تقابل با احساسات و نهاد خانواده قرار میدهند. از طرف دیگر به تمایلات احساسی خود گرایش دارند که دوست دارند ازدواج کنند و در کنار خانواده خود باشند.
اما در واقعیت داشتن وجه اجتماعی و رشد تحصیلی و شغلی به همراه در کنار خانواده بودن و پرداختن به جنبه های مادری و زن بودن دشوار است. در دوره های تحلیل رفتار متقابل به کرات دیده ام که فرد میگوید، دارای تحصیلات عالی و سمت مدیریت در سازمان خود است ولی آرزوی یک زندگی توام با آرامش و معمولی را دارد.
آنها از این شکایت میکنند که مردها تمایلی به ابراز علاقه به آنها برای زندگی مشترک نشان نمیدهند و من توضیح میدهم که مردها دوست دارند ابراز علاقه کنند اما “میترسند”. آنها در مقابل زنی قرار میگیرند که سرشار از دستاوردهای عجیب و غریب است و از آنها در پله بالاتری قرار گرفته است. وقتی مرد در مقابل دیواری چنین بلند قرار میگیرد، آنرا دست نیافتنی میابد و خود را ” بی تفاوت ” نشان میدهد و این برداشت در زن بوجود می آید که او نمی خواهد ارتباط برقرار کند.
زن امروزی تمام تلاش خود را میکند که قوی شود، درست مثل ما مردها. در واقع آنها آرزوهای مردان را زندگی می کنند. وقتی ما به خود حقیقی مان اعلام جنگ می دهیم درنهایت دچار این حس می شویم که روح خود را گم کرده ایم.
اگر این موضوع ادامه پیدا کند احتمالش زیاد است که بیمار شویم و با روش های دیگر بر روی این حس بد سرپوش بگذاریم. حتما دقت کرده اید که در نیمه دوم زندگی سئوال های بزرگ زندگی شروع میشود، ولی برای فرار از سئوال های بزرگ زندگی، به عمل های زیبایی و روش های گوناگون متوصل میشوند. اما مشکل درون ماست و ما آنرا در بیرون جستجو میکنیم.
کمی فکر کنیم و به درون نظر کنیم. گاهی یک اتفاق، گاهی حضور در کلاسی و یا خواندن کتابی باعث میشود که در رفتار خود تجدید نظر کنیم. باید رفتار را از لایه ناخودآگاه خود خارج کنیم و با تمرین و مشاوره، مسیرجدیدی را انتخاب کنیم. در دوره های تحلیل رفتار متقابل در مورد حال ناخوب و علل بروز این رفتارها صحبت میکنیم. باما همراه باشید.
دیدگاهتان را بنویسید